خواستگاری های من

عاشقانه های دیروز که به عشق پایدار امروز منتهی شد

خواستگاری های من

عاشقانه های دیروز که به عشق پایدار امروز منتهی شد

آموزش خواستگاری در بیست و چهار گام (گام چهارم تا ششم)

4- خودشیرینی کنید:

اگر در تحقیقات قبل از مراسم خواستگاری به علایق دخترخانم در مورد رنگ، عطر یا گل پی برده اید، او را با آنها مجذوب کنید. البته افراط نکنید تا شخصیتی وابسته از خود نشان ندهید.


5- بازی نکنید:

خودتان باشید. در هنگام صحبت کردن با فرد مورد نظر در اولین جلسه بنا را بر صداقت و یکرنگی بگذارید و متعهد شوید که آنچه می گوئید کاملاً از سر صدق و صفا باشد و به این تعهد خود نیز پای بند شوید. سعی کنید مجسمه نباشید و تا حدی راحت بنشینید. صداقت در رفتار و گفتار، اضطراب شما را به شدت کاهش خواهد داد


(البته زیاد هم خودمانی نشوید تا حدی که برای شام بمانید. یادم آمد در یکی از خواستگاری هایم گفتگوها به وقت اذان مغرب رسید. به دعوت عموی عروس که از دوستان پدرم بود آماده اقامه نماز شدیم تا ادامه برنامه بعد از نماز باشد. هر چند خاطره جالبی شد اما به انجام نرسید)


6- متین باشید. 

در تمام طول مراسم خواستگاری متانت و وقار باید از ناحیه هر دو خانواده مراعات شود و رفتارهای نامناسب و جلف، ذهنیت های بدی را رقم می زنند. جلف بازی، شما را بانشاط، سرزنده و اجتماعی نشان نمی دهد!


آموزش خواستگاری در بیست و چهار گام (گام اول تا سوم)

1-گفتگوی دو نفره پس از خواستگاری:

    گفتگو پس از انجام خواستگارى رسمى از طرف خانوادها و تحقیق و آگاهى از بعضى شرایط که در مرحله تحقیق به دست مى آید، انجام گیرد نه در ابتداى آشنایى. به عبارت دیگر، در واپسین مراحل تحقیق و قبل از مراسم عقد باید گفتگو انجام گیرد.


2-آمادگی قبلی:

گفت و گو باید خونسردانه و با آمادگى قبلى و در فضایى آرام و بدون ترس و فشار از طرف دیگران صورت گیرد.


3- آراستگی ظاهری:

شیک، تمیز و معطر باشید. زمانی که به خواستگاری می روید، زیباترین لباسهایتان را به تن کنید و پوششی شیک و مناسب داشته باشید. اولین دیدارها همیشه در اذهان باقی می مانند. عده ای با لباس های نامناسب و نه چندان تمیز به خواستگاری می روند و تصورشان این است که این شخص باید وضعیت زندگی مرا بداند در صورتی که این وضعیت خاطره خوشی به جا نمی گذارد.


بعد نوشت: یادم آمد که در آخرین خواستگاری وقتی برای گفتگوی دو نفره روی مبل نشستم ناخودآگاه یک پایم را جمع کردم و روی آن نشستم این حالت که برای خودم طبیعی بود تا مدتها در ذهن دختر (یعنی همان همسر محترمه فعلی) باقی مانده بود . حالا اگه وضعیت پوشش نا مناسب بود که دیگه هیچی...


گره تازه بسته

23/09/1381

به نام آنکه نامش برتر است.

آخه آدم که سنگ نیست که بگویند امروز به این دل ببند فردا کسی دیگر. وقتی گره محبت بر ریسمان کسی بستی گشودن جز به درد ممکن نخواهد شد. هرچند که درد در متن زندگی انسان این جهانی بافته شده و با آن مانوسیم ولی خدایا خود فرمودی که پیامبران را پیامبر وصل قراردادی نه برای قطع. پس اگر خیر دنیا و آخرتم را در این وصل می دانی مُهر تاییدت را بر این گره تازه بسته بزن که دری که توبگشایی که تواند بست و راهی که تو سد کنی که تواند گشود.

تا لذت عشق این دنیایی در دل نیفتد ارزش عشق عالی را نمی توان ادراک کرد. همین که اهل بهشت گویند ماشبیه این نعمت ها را در دنیا دیده بودیم، عشق زمینی هم چکه ای از همان عشق عابد و معبودی حضرت حق است که در کام جان انسان ها ریخته و هر از گاهی مست باده آن جام می شوند و

گویی اینچنین است که بیشتر عرفایی که به جایی رسیده اند مثل ابن عربی که موسس تغزل و عاشقی در شعر است-البته با همان معانی عرفانی- خود می گوید که تغزل های او البته اشاره ای به زنی واقعی است اما غرض اصلی او معشوق حقیقی است، معشوق همه ذرات عالم حضرت پروردگار است.

بعد نوشت: به خاطرم می آید که جلسه دوم خواستگاری خوب برگذار شد اما پدر-مادر خیلی راضی نبودند

بعد جلسه خواستگاری

بعد جلسه خواستگاری شماره ؟؟؟    22/09/1381

(در اولین جلسه صحبت هایی برای آشنایی مثل تحصیلات و شغل و سبک خانواده ها مطرح شد و فرصت به گفتگوی دو نفری من با مهـ... نشد. )


در مورد مهریه دلم می خواست این را به ایشان بگویم که مبلغ را در حدی تعیین کنندکه تا یکی دو سال دیگر توان پرداخت آن را داشته باشم. چرا که کسی که می خواهد آمادگی سربازی امام عصر را داشته باشد نباید دِین کسی بر گردن او باشد.
البته این مطلب صحیح است که برای دنیایت به گونه ای عمل کن که گویی تا ابد زنده ای ولی از طرف دیگر هم هست که برای آخرتت طوری باش که گویی همین فردا رفتنی هستی.

مهـ... خیلی آدم بی تکلفی است، بعید می دانم که مقدار سنگین مهریه برایش مهم باشد. آدم سلیم النفسی است اگر فرصت شد با خودش مطرح خواهم کرد. چون به هر حال اگر چیزی باشد که در توان من برای پرداخت باشد- و نه نوشته ای بر کاغذ- با پرداخت هر قسمتی از آن هم باعث خوشحالی طرف می شوم و هم از زیر بار دین آزاد

آیا به لحظه نهایی رسیده ام؟

20/09/1381

خدا نکند در این لحظات آخر از راه به در شوم، کج کجکی دارم راه می روم. گناه نهان گلویم را گرفته و سخت می فشارد. کمی قساوت دل پیدا کرده ام نکند این دم آخری که امکان حلال فراهم می شود در امتحان رد شوم. سر دو راهی گیرم. 

شهوات و خواسته های زودگذر جلو عقل سلیم را گرفته اند و سد راه دید روشنگر شده است.


فردا جلسه خواستگاری است...